زمستان سال 1383 بود. با واسطه و سفارش برای پژوهش در تپه برج نیشابور فقط 5 میلیون بودجه جور کرده بودیم. این بودجه خیلی محدود بود اما قول حمایت داشتیم. البته چنین هم شد. یعنی حمایت انجام شد، شرح می دهم.
در گمانه 2×2 متر به پایین می رفتیم. آثار معماری در بالا شناسایی شد. لایه های سیلابی روی هم انباشت شده و بعد کف های اندود شده با گل اخری تازه شناسایی شده بودند. این در تخصص ما یعنی به دوره مس- سنگی رسیده ایم و آثار سرجا است. در دو جا کاوش می کردیم و تعدادی دانشجویان زیر نظر شراره فرخ نیا کار میدانی نمونه برداری انجام داده بودند و روی اثار کار می کردند. کارگری پیام اورد به کارشناسان گفته اند بیاید. پرسیدم چرا. گفت به چیزی مثل سنگ رسیده اند نمی دانند چیست. سفید است. توصیف را دقت کنید. رفتم انها در عمق حدود 80/3 بودند. جمجمه بود. در گمانه لایه نگاری این یعنی مشکل چون با محدودیت بودجه باید توقف می کردیم. حدود 10 روز سه نفری در عمق روی جمجمه و اسکلت کار کردیم. انتظار می رفت ظروف سفالی همراه داشته باشد اما چنین نبود. روز چهارم درفش همکارم به چیزی آبی رنگ برخورد. چنین گفت فیروزه است. نگاهی چپ کی کردم گفتارش را عوض کرد. گفت مثل اینکه پلاستیک است از بالا افتاده. تلاش ما در پنهان کردن بود از کاوش های شبانه و قاچاق بیم داشتیم. خلاصه به اعتبار تنها شئی که همراه اسکلت بود. نام این اسکلت فیروزه خانم پیشنهاد شد. البته فرایند به طول انجامید.
استاد فروزانفر که انسان شناس پژوهشکده بود امد و اطلاعات کلی را استخراج کرد. اسکلت مربوط به خانمی بود که در سن 40 تا 45 سالگی فوت شده بود. احتمالا زیر خانه مسکونی شان دفن شده بود. بدنش مانند تدفین های این دوره با گل اخری اندود شده بود. قطعه ای فیروزه بین لگن و کمرش گذاشته شده بود. مهره ای فیروزه تراشیده شده سوراخ شده بود. من در مصاحبه های ان روزها گاهنگاری 3300 تا 3400 پیش از میلاد را برایش پیشنهاد کرده بودم. ما در شبی سرد با تلاشی که از صبح اغاز شده بود. اسکلت را با کمترین امکانات به موزه نیشابور حمل کردیم. مطالعات ادامه پیدا کرد. پاکسازی، و البته بخشی از پای اسکلت مشهور به فیروزه خانم را برای آزمایش کربن 14 ارسال کردیم. حالا می دانیم که اسکلت مربوط به 4350 پیش از میلاد بوده است. زنی 40 تا 45 ساله که جای شکستگی روی سرش جوش خورده و تعدادی از داندان هایش در زمان زندگی ریخته بود.
او به نظرم کشفی مهم بود چون فیروزه را دربافتار اصلی در کنار اسکلت مربوط به دوره مس –سنگی نشان داد. فیروزه ای تراشیده شده ان هم در دشت نیشابور که هنوز هم معدن فیروزه اش مشهور است.
ما این اسکلت را به موزه نیشابور دادیم. میراث فرهنگی بدون هماهنگی با بنده آن را برای نمایش به مشهد برده بود و اکنون در شرایط نامطلوبی نگهداری می شود. این پژوهش و مطالعات بین رشته ای آن سه سالی به طول انجامید. یک پایان نامه ارشد و بخشی از پایان نامه دکتری مرا تشکیل می داد. روزهای روز برانتشار گزارش اقادام کردیم تا داشت به نتیجه می رسید شب شد و اکنون که شب تار تار است. یاداوری پژوهش هنوز ناتمام است. بودجه هر ساله پیگیری اما بی نتیجه بود.
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر